poli

ساخت وبلاگ

استادی در شروع کلاس درس لیوانی پر از آب به دست گرفت و آن را بالا برد تا همه ببینند .


آنگاه از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چه قدر است ؟

شاگردان هر یک جوابی دادند : 50 گرم ؛ 100گرم, 150 گرم ...


استاد گفت : من هم بدون وزن کردن ؛ نمی دانم وزن آن دقیقا چقدر است . اما چیز دیگری می خواهم از شما بپرسم . اگر من این لیوان آب رو چند دقیقه همین طور نگه دارم ، چه اتفاقی خواهد افتاد ؟

شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمی افتد .

استاد پرسید : خب اگر یک ساعت همین طور نگه دارم ؛ چه اتفاقی می افتد ؟

یکی از شاگران گفت : دستتان درد می گیرد .

استاد گفت : حق با توست . حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه ؟

شاگرد دیگری گفت: دستتان بی حس می شود . عضلاتتان به شدت تحت فشار قرار می گیرند و مطمئنا" کارتان به بیمارستان خواهد کشید .

استاد گفت : خیلی خوب , ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییر کرده است ؟

شاگردان جواب دادند : نه

استاد گفت : پس چه چیز باعث درد و فشار عضلات می شود ؟ من چه باید بکنم ؟
شاگردان گیچ شدند ؛ یکی از آنها گفت : لیوان رو زمین بگذارید .

استاد گفت : دقیقا" ! مشکلات زندگی هم مثل همین است . اگر آنها را چند دقیقه در ذهن نگه دارید اشکالی ندارد ؛ اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید ، شما را دردمند خواهند کرد ، اگر بیشتر از آن نگه شان دارید ؛ فلجتان می کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود .

فکرکردن به مشکلات زندگی مهم است . اما مهمتر آن است که در پایان هر روز آنها را زمین بگذارید . به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرید . هر روز صبح سرحال و قوی بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هر مساله و چالشی برایید !

دوست من یادت باشد که لیوان رو همین امروز زمین بگذاری . زندگی همین است... !

poli...
ما را در سایت poli دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : poli poli بازدید : 1910 تاريخ : جمعه 8 فروردين 1393 ساعت: 2:32

چند یاد چمن و حسرت پرواز کنم 
 
بشکنم این قفس و بال و پری باز کنم 
 
بس بهار آمد و پروانه و گل مست شدند 
 
من هنوز آرزوی فرصت پرواز کنم 
 
خار حسرت زندم زخمه به تار دل ریش
 
چون هوای گل و مرغان هم آواز کنم 
بلبلم ، لیک چو گل عهد ببندد با زاغ 
 
من دگر با چه دلی لب به سخن باز کنم 
سرم ای ماه به دامان نوازش بکذار 
 
تا در آغوش تو سوز غزلی ساز کنم 
به نوایم برسان زان لب شیرین که چو نی 
 
شکوه های شب هجران تو آغاز کنم 
 
با دم عیسوی ام گر بنوازی چون نای 
 
از دل مرده بر آرم دم و اعجاز کنم 
بوسه می خواستم از آنمه و خوش می خندید 
 
که نیازت بدهم آخر اگر ناز کنم 
سایه خون شد دلم از بس که نشستم خاموش 
 
خیز تا قصه ی آن سرو سرافراز کنم

poli...
ما را در سایت poli دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : poli poli بازدید : 2267 تاريخ : 14 فروردين 1393 ساعت: 2:31

چه خوش افسانه می گویی به افسون های خاموشی
 
مرا از یاد خود بستان بدین خواب فراموشی
 
ز موج چشم مستت چون دل سرگشته برگیرم 
 
که من خود غرقه خواهم شد درین دریای مدهوشی
می از جام مودت نوش و در کار محبت کوش
به مستی ، بی خمارست این می نوشین اگر نوشی
سخن ها داشتم دور از فریب چشم غمازت 
 
چو زلفت گر مرا بودی مجال حرف در گوشی
نمی سنجد و می رنجند ازین زیبا سخن سایه 
 
بیا تا گم کنم خود را به خلوت های خاموشی

poli...
ما را در سایت poli دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : poli poli بازدید : 1918 تاريخ : 13 فروردين 1393 ساعت: 2:30

چه غریب ماندی ای دل ! نه غمی ، نه غمگساری 
 
نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری 
 
غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد 
 
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری 
چه چراغ چشم دارد از شبان و روزان 
که به هفت آسمانش نه ستاره ای ست باری 
دل من ! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی 
 
چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری 
نرسید آن ماهی که به تو پرتوی رساند 
 
دل آبگینه بشکن که نماند جز غباری 
همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد 
 
دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری 
 
سحرم کشیده خنجر که ، چرا شبت نکشته ست 
 
تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری 
 
به سرشک همچو باران ز برت چه برخورم من ؟
 
که چو سنگ تیره ماندی همه عمر بر مزاری 
 
چو به زندگان نبخشی تو گناه زندگانی
بگذار تا بمیرد به بر تو زنده واری 
 
نه چنان شکست پشتم که دوباره سر بر آرم 
 
منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری 
 
سر بی پناه پیری به کنار گیر و بگذر 
 
که به غیر مرگ دیر نگشایدت کناری 
 
به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها 
 
بنگر وفای یاران که رها کنند یاری

poli...
ما را در سایت poli دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : poli poli بازدید : 1861 تاريخ : 12 فروردين 1393 ساعت: 2:30

دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌باید

دگر تلخ است کامم، شربت دیدار می‌باید

ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح!

نصیحت گوش کردن را دل هشیار می‌باید

مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی

که می‌گفتم: علاج این دل بیمار می‌باید

بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را

نمی‌بایست زنجیری، ولی این بار می‌باید

poli...
ما را در سایت poli دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : poli poli بازدید : 2198 تاريخ : 11 فروردين 1393 ساعت: 2:28

هی رفیق . . .
زیادى خوبى نکن !!!
انسان است، فراموشکار است !!!
از تنهایى اش که در بیاید تنهایى ات را دور میزند !!!
پشت مى کند به تو , به گذشته اش !!!
حتی روزى میرسد که به تو میگوید: شما...؟!!!

poli...
ما را در سایت poli دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : poli poli بازدید : 1663 تاريخ : 10 فروردين 1393 ساعت: 2:28

عشق رازی است مقدس ، برای کسانی که عاشقند
عشق برای همیشه بی کلام میماند
اما برای کسانی که عشق نمی ورزند
عشق شوخی بی رحمانه ای بیش نیست...

***

poli...
ما را در سایت poli دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : poli poli بازدید : 2216 تاريخ : جمعه 8 فروردين 1393 ساعت: 2:28

چون شمعم و سرنوشت ِ روشن، خطرم
پروانهٔ مرگ پر زنان دور سرم
چون شرط ِ اجل بر سر از آتش تبرم
خصم افکند آوازه که با تاج زرم!
اکنون که زبان شعله ورم نیست، چو شمع
وز عمر همین شبم باقی ست، چو شمع
فیلم نه به یاد ِ هیچ هندوستانی
پس بر سرم آتشین کجک چیست، چو شمع؟
از آتش دل شب همه شب بیدارم
چون شمع ز شعله تاج بر سر دارم
از روز دلم به وحشت، از شب به هراس
وز بود و نبود خویشتن بیزارم

از:اخوان ثالث

poli...
ما را در سایت poli دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : poli poli بازدید : 916 تاريخ : 9 فروردين 1393 ساعت: 2:26

يادم باشد که زيبايي هاي کوچک را دوست بدارم حتي اگر در ميان زشتي هاي بزرگ باشند

يادم باشد که ديگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که مي خواهم باشند

يادم باشد که هرگز خود را از دريچه نگاه ديگران ننگرم

که من اگر خود با خويشتن آشتي نکنم هيچ شخصي نمي تواند مرا با خود آشتي دهد

يادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم

چرا که شخصي که با خود مهربان نيست نمي تواند با ديگران مهربان باشد.

***

اي نو بهار خنـــدان از لامکان رسيـــــدي / چيزي به يار ماني از يـــار ما چه ديـــدي

خندان و تازه رويي سر سبز و مکشبويي / همرنگ يار مايي يا رنگ از او خريــدي

poli...
ما را در سایت poli دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : poli poli بازدید : 792 تاريخ : جمعه 8 فروردين 1393 ساعت: 2:26

قناری رو در قفس دیدم

به صاحبش گفتم:فروشیه؟

گفت :نه

گفتم:به سلامتیه هر کس که رفیقشو نمی فروشه

poli...
ما را در سایت poli دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : poli poli بازدید : 770 تاريخ : جمعه 8 فروردين 1393 ساعت: 2:25